عباس ابراهیمی خوسفی



روزهایی در زندگی هر فردی فرا می رسد که فارغ از زن و زندگی فرصت فکر کردن داری روز هایی که در زندگی هرکسی شاید به تعداد انگشتان دو دست نباشددر  یکی از روزهای بهاری  فرصت پیدا کردم قدر ی در خصوص مسائل به وجود آمده در رابطه با  خصوصی خوری سنگ آهن فکر کنم هرچه بیشتر فکر می کردم کمتر می توانستم خودم را قانع کنم که اتفاقاتی که در حال وقوع افتادن هست به حق است و تمام حقایق همانی است که آقایان  در اداره ارشاد گفتند
نمی دانم چگونه به خود بقبولانم که چرا گل از ما دیگری گیره گلابش  نمی دانم چرا باید وحشی بافقی درست در عصر و زمانی زندگی کند که صفویان در اصفهان حکومت می کردند ؟ نمی دانم چرا باید در همان عصر صفویه هم آقایان اصفهانی شاعر دلسوخته ی ما را فریب بدهند و اورا به حوزه اصفهان ( کاشان ) ببرند تا مکتب خانه بزند و فرزندان آنان را باسواد نماید نمی دانم به قول بافقی ها نو کجه یا او وکجه ولی آنچه مسلم هست  این است که آنانکه دیروز سرمایه های فکری بافق را به غارت بردند امروز دست به دست هم داده تا سرمایه های خدادادی ما را به غارت ببرند و این چپاول سرمایه های مردم بافق برایشان عادت شده و حاضر نیستند به همین راحتی دست از میلیاردها تومان بردارند که به قول قدیمی چشته خوار از میرات خوار بدتره و این چشته خواران به هر وسیله ای متوسل می شوند تا ما را فریب دهند  و سرمایه را به راحتی چپاول کنند و چه زیبا وحشی بافقی    آینده را پیش بینی کرده و ارث پدرش را تقسیم می کند درست مانند اصفهانیهای امروزی شاید وحشی بافقی چند سالی که با مردم اصفهان محشور بودی این سهم دهی و زیاده خواهی را یاد گرفته آنجا که در دیوانش می سراید البته از روح بلند وحشی بافقی و دوستان و اساتید اهل ادب عذر خواهی می کنم که که به دنبال هر کدام از ابیات وحشی بافقی چند کلمه اضافه کردم امید است ادب دوستان به دیده ی اغماض بنگرند و نکوهشم نکنند
زیباتر آنچه مانده ز بابا از آن تو

بد ای برادر از من و اعلا از آن تو
بله دوستان اصفهانی
معدن چغارت و چاه گز از آن شما ))
سرطان و مرگ  زود رس از آن ما) )
این تاس خالی از من و آن کوزه ای که بود
پارینه پر بود ز شهد مصفا از آن تو
سنگ آهن چغارت و چاه گز ازآن شما ))
گودال که پارینه  بودپر ز سنگ از آن ما))
همشيره خرج ماتم بابا از آن تو
صبر از من و تردد و غوغا از آن تو

خرج و ماتم کشته ها ی معدن از آن ما
تفریح و شادی لب زاینده رود از آن شما

در خفيه استماع وصيت از آن من
در نوحه همزباني ماما از آن تو
در پشت درهای بسته قرار داد بستن از آن شما
افشا کردن قراردادها  رازها از آن ما
كهنه قلم دوات شكسته از آن من
طومار نظم و دفتر انشا از آن تو
پورشه های لوکس و بی بی ام های آلمانی از آن شما
پراید های قاتل و پیکانهای قدیمی از آن ما




آن لاش اشتران قطاري از آن من
آن باركش خران توانا از آن تو
آن قطاران سوت زن و پر زسنگ از آن شما
سوت قطار و لرزش خانه ها از آن ما
يك هفته خرج مطرب و ساقي از آن من
هفتاد ساله طاعت بابا از آن تو
طرح توسعه و  فولاد از آن شما
زیر چرخ تریلی رفتن و داغ دیدن از آن ما
آن مال‌ها كه مانده به دنيا از آن من
و آن خيرها كه كرده به عقبي از آن تو
آن سنگ ها ی چغارت و چاه گز از آن شما
وعده های توسعه و آبادانی دروغ از آن ما
یابوی ریسمان گسل  میخ کن ز من
مهمیز کله تیز مطلا از آن تو
کهنه وسایل اسقاطی  مانده زعهد بوق از آن ما
حقوق میلیونی و سفرهای خارجی از آن شما
ریاست هیئت مدیره از آن شما
آبدارچی و نوکری  و نطافت از آن ما
آن دیگ لب شکسته صابون پزی ز من
آن چمچه هریسه و حلوا از آن تو
آن گندله ی گنده از آن شما
خرج بیماری ریوی و کبد از آن ما

این قوچ شاخ کج که زند شاخ  از آن من
غوغای جنگ قوچ و تماشا از آن تو
آن کارخانه ی روسی خردایش از آن شما
غوغای کارخانه کرشدن گوشها از آن ما
این استر چموش لگد زن از آن من
آن گربه مصاحب بابا از آن تو
آن آنومالی های مخفی شده از آن شما
آه و حسرت وافسوس و حمالی از آن ما
از صحن خانه تا به لب بام از آن من
از بام خانه تا به ثریا از آن تو
و خلاصه دوستان اصفهانی
از رودخانه  ی شور تا بیشه در از آن شما
آسمان سیاه و  گرد خاک و شن های روان از آن ما
قصه گوی غصه های شما

مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید

 
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا